رابطه هنر دینی و اسطوره بررسی شد.

هيئت انديشه‌ورز هنر و رسانه معاونت پژوهش این حوزه، نشست تخصصي پنجاه و هشتم را در تاریخ 21 دی 1400 با عنوان «بررسی تطبیقی هنر دینی و اسطوره» توسط استاد محترم جناب آقای رضا برآبادی برگزار کرد.

در این نشست كه در سامانه اسکای روم برگزار شد، آقای برآبادی با طرح این پرسش که چه ارتباطی میان جنبه هنری و اسطوره وجود دارد؟ به تبیین چگونگی شکل‌گیری و منشأ روی آوری انسان به اسطوره پرداخت. وی پایه‌گذاری هنر دینی و جرقه شکل‌گیری آن را در اماکنی همچون غارها دانست و گفت: پس از کشف آتش و جنبه قداست‌پذیری و در نهایت پرستش آن، بشر به سوی کشف ویژگی‌های دیگر آثار طبیعت پیش رفت. پس از آن‌که انسان پدیده‌های طبیعی را مورد احترام و حتی نام‌گذاری قرار داد، در اثر تکرار این فرایند، ویژگی پدیده‌های طبیعی جنبۀ قدسی و در نهایت جنبه آئینی به خود گرفتند.

استاد برآبادی با بیان این‌که در مورد چگونگی اسطوره‌گرایی انسان نظرات مختلفی وجود دارد، به نظریه مکس مولر اشاره کرد و گفت: وی باورهای انسان به آتش و پرستش آن را منشأ گرایش انسان به اسطوره می‌داند، به‌گونه‌ای که میان دین و اسطوره هم‌پوشانی صورت می‌گیرد. نام‌گذاری پدیده‌های طبیعی توسط انسان تبدیل به یک ساختار می‌شود و هر منطقه براساس خاستگاه خود به شاخص‌های اصولی در پدیده‌ها دست یافتند، به‌طور نمونه مردم بین‌النهرین جنبۀ مهرورزی اسطوره‌ها را مورد توجه قرار دادند.

وی با اشاره به نمونه‌هایی از جنبه قدسی اسطوره‌ها در میان مردم بین‌النهرین به جنبه دیگری از ارتباط میان هنر و دین اشاره کرد و ابراز داشت: الهه میترا در میان آریایی‌ها و هندوها از شأن و منزلت ویژه‌ای برخوردار بود. از زمان پرستش الهه مادر، حسی در ناخودآگاه بشر خصوصاً در میان آریایی‌ها به‌وجود آمد، به‌گونه که زندگی در دل کوه برای آن‌ها به عنوان زهدان مادر به‌شمار می‌آمد. این اتفاق نقش پرستش‌گاه‌ها (دین) با اسطوره (هنر) را نمایان می‌سازد. پرستش‌گاه‌ها در برخی از مناطق به منزلۀ آرامش‌گاه‌ها برای سکونت مردمان آن به شمار می‌آمد. بنابراین براساس نظر مک مولر سرشت انسان، تقلید او از طبیعت و کارکردهای طبیعت، سبب گرایش به اسطوره‌گرایی و در نهایت آئیین‌گرایی گردید؛ چنان‌که نقش الهه‌ها در هندوستان و تمدن بین‌النهرین در مجسمه‌ها حضور مستقلی دارند. مولر معتقد است که خدایان تنها به‌عنوان قهرمان اسطوره‌‌ای مطرح نبودند، بلکه از تکریم و ارزش‌گذاری نیز برخوردار بودند. وی سرمنشأ این اسطوره‌گرایی را شرق و تمدن آریایی معرفی می‌کند.

آقای برآبادی با بیان این‌که از قرن 18 میلادی اسطوره‌شناسی در اروپا آغاز شد ابراز داشت: آن‌چه در میان پژوهشگران مورد پذیرش واقع شده، جنبۀ کاربردی اسطوره‌ها است. به‌عنوان نمونه حیوانات نقاشی شده بر روی دیوارۀ غارها نشان می‌دهد که بشر در ابتدا نمی‌توانست بر آن‌ها غلبه کند، بنابراین برای دست‌یابی به راه‌حلی جهت تسخیر حیوانات، شروع به داستان‌سرایی کرد. پس از این‌که بر حیوانات غلبه می‌یابد، عضوی از بدن آن‌ها مانند دندان را به خود آویزان می‌کند تا نشان دهد ما حیوانات را در اختیار خود قرار دادیم. همچنین انسان هنوز از در کشف آتش ترس داشت، اما وقتی با مواد دیگر آن را ترکیب کرد و داستان‌هایی برای کشف آن سرایید، به سوی سازوکار دیگری از پدیده‌های طبیعی پیش رفت. این فرایند نشان می‌دهد که میان پرستش پدیده‌ها و ویژگی‌های انسانی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد.

پژوهشگر ادبیات نمایشی به عنوان نتیجه بحث گفت: انسان برای در اختیار گرفتن نیروهای طبیعت و کشف آن‌ها، جنبۀ پرستش را با آن‌ها همراه کرد. اما آن‌چه بیشتر نمود داشت، ترس بشر بود که ابعاد پیچیده‌ای به خود گرفت، چنان‌که روی آوردن انسان به الهه زایش و رویش براساس این ویژگی جلوه بیشتری پیدا کرد. بنابراین این سؤال را مطرح می‌کنیم که انگیزه بشر اولیه برای خلق هنر چه بود؟ در پاسخ باید گفت اکتشافات انسان، کارکردهای مختلفی در مواجه با طبیعت برای او به وجود آورد که سبب پیوند میان پرستش (دین) و اسطوره‌گرایی گردید.

استاد برآبادی به پرسش‌های مخاطبان نیز پاسخ دادند.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.