چگونگی پیدایش جریان شمایل‌شکنی در سنت هنر مسیحی مورد اشاره قرار گرفت.

چگونگی پیدایش جریان شمایل‌شکنی در سنت هنر مسیحی مورد اشاره قرار گرفت.

هیئت اندیشه‌ورز هنر و رسانه در راستاي تبيين هنر ديني و ارتباط آن با هنر مسیحی، نشست تخصصی چهل و سوم را با عنوان «جنبش شمایل شکنی در هنر مسیحی: مخالفان و موافقان» توسط استاد محترم دکتر مهدی بهرامی در تاریخ ۳۰ خردادماه ۱۴۰۰ برگزار نمود.

دکتر بهرامی، استاد و پژوهشگر هنر در این نشست كه در سامانه اسكای روم برگزار شد، بیان داشت: ریشه بحث از شمایل‌شکنی در مباحث کلامی، اعتقادی و سیاسی وجود دارد، اما بازتاب عملی آن در مسئله هنر نمایان شده است. به واقع هنر بهانه و ابزاری برای فعالیت‌های سیاسی بود که با پوششی از دلایل اعتقادی مطرح می‌گردید.
وی با بیان اینکه اساساً اضافه کردن واژۀ هنر به دین چالش برانگیز است، گفت: مباحث و مسایل دینی از نوع تفکرات است نه از جنس فرم، لذا این چالش به میان آمده است که مگر دین جایگاهی در هنر می‌تواند داشته باشد. وی به تبیین چیستی هنر مسیحی پرداخت و هنر مسیحی را هنری دانست که دارای مضامینی از مسیحیت باشد، همچون مسیح (علیه السلام)، مریم (علیها سلام)، حواریون و به‌ویژه تصلیب مسیح که در قرون وسطی بسیار بدان پرداخته شده است.
این پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفت: در قرون وسطی بحث از شمایل‌شکنی به وجود آمد و چون جنبۀ تعلیمی داشت، حالت تقدسی به خود گرفت. بنابراین باید شمایل‌شکنی را مربوط به سال‌های 740 تا 860 میلادی بدانیم. وی با بیان این‌که بحث از هنر مسیحی از منظر نظری و عملی (واقعیت بیرونی) قابل بررسی است، به تبیین اندیشه هنری مسیحیت قبل از جنبش شمایل‌شکنی پرداخت.
وی با اشاره به این‌که در عهد عتیق و کتاب مقدس درباره زیبایی و هنر مطالبی وجود ندارد، اندیشه هنری مسیحیت قبل از جنبش شمایل‌شکنی را در تلاقی مسیحیت در بستر هنر یونانی و رومی قابل بررسی دانست.


دکتر بهرامی برای تبیین شمایل‌شکنی در هنر مسیحی به اندیشه‌های زیبایی شناسانه دیونوسیوس مجعول اشاره کرد و گفت: در اندیشه دیونوسیوس، جهانِ زیبا مخلوق خداوند است و خداوند هنرمند می‌باشد. با استقرار این اندیشه که متأثر از اندیشه نوافلاطونی بود، تصویر، تقدس یافت و جنبه الوهی پیدا کرد. این نظریه سبب شد تا تصاویر مسیح مورد تکریم و تقدس قرارگیرد، چون از منظر دیونوسیوس تصویر، نمادی از جنبه الوهی بود. در اندیشه او نور نمادی از خداست که بر این جهان تابیده و آن را زیبا جلوه داده است. بر اساس این مبنا، کلیساهای شرقی به بازنمایی نور در معماری خود پرداختند و جایگاه نور در معماری این کلیساها سبب ساخت پنجره‌های طولانی و بزرگ شد.
استاد دانشگاه ابراز داشت: بر اساس نظریه دیونوسیوس، خدا نور است و منبع و مأخذ هر چیزی که نور دارد، خداست. بر این اساس کلیسا جایگاه خداست و خدا در کلیسا جای دارد به گونه‌ای که در معماری کلیسا نور به گونه‌ای تنظیم می‌شود که بر محراب بتابد. از این پس کلیسا به عنوان نماد سه گانه در اندیشه عرفانی مسیحیت قلمداد شد: 1. خدا: به عنوان مهمترین نماد که به وسیله نور نمایش داده می‌شود. 2. مسیح: با بازنمایی مسیح و منتسبین به او همچون حضرت مریم، حواریون و پیامبران یهودیت و مسیحیت و 3. کلیسا: به عنوان نماد کل عالم ترسیم شد که گنبد آن نماد گنبد آسمان و چهار طاق آن بر چهار گوشه زمین دلالت داشت.
وی با اشاره به کلیسای یونانی مسیحیت (غربی) در قبل از تاریخ شمایل‌شکنی، به شخصیت و نظرات آگوستین قدیس پرداخت و گفت: آگوستین از مهمترین فیلسوفان مسیحیت به شمار می‌آید که به واسطۀ داشتن کتابی درباره زیبایی و موسیقی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. او هنر را تقلید و توهم نداسته، بلکه معتقد است که هنر باید وحدت مورد نظر در زیبایی را ترسیم نماید. وی خدا را نماد وحدت دانسته و جنبه الوهی هنر را مطرح کرده است. نظرات بؤتیوس نیز مانند اندیشمندان قبل از شمایل‌شکنی در هنر مسیحی تأثیر داشته است. وی کتابی در موسیقی داشته و معتقد است: هنر متعلق به ذهن هنرمند است و نه دستان او. در اندیشه او هنر واقعی هنری است که با عقل و عقلانیت هنرمند کار دارد.
دکتر بهرامی در پایان این جلسه گفت: این اندیشه در تاریخ مسیحی حدود سه تا چهار قرن در گسترش هنر مسیحی در میان مسیحیان و کشیشان تأثیرگذار بوده است.
شایان ذکر است که ادامه مبحث در جلسه دیگری ارایه خواهد شد.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.