موضوع: “بیخودی” در شعر مولانا و ارتباط آن با هنر
مجله کیمیای هنر، مقاله 3، دوره 1، شماره 1، زمستان 1390، صص 26-7.
نویسنده: نیر طهوری1
1. استادیار پژوهشکده هنر.
چکیده:
«بی خودی» از واژگانی است که در کنار مفاهیم دیگری همچون «مستی، بی قراری و بی مرادی» در اشعار مولانا بسیار به کار رفته است، باخودی، قرار و هوشیاری، بامرادی و … نیز در برابرشان آورده شدهاند. نکته قابل توجه این است که معنای مورد نظر مولانا در به کارگیری این کلمات متفاوت از کاربرد امروزی است. آنچه ما از آنها دریافت میکنیم مفهوم تجربه شده حسی و عقلی است که مطابق علم جدید به روان، نظریههای روان شناسی تحلیلی در شناخت خودآگاه و ناخودآگاه و … راه میبرد که جایی در فرهنگ ادراکی و زبانی و زمانی مولانا ندارد. از این روی با آغاز کردن از یک غزل معروف مولانا که واژگان فوق در آن یکجا و در کنار هم به کار رفته است، و گشتوگذار در دو اثر عظیم و جاودانهاش کلیات دیوان شمس و مثنوی معنوی به تحقیق در راز معنایی آنها میپردازیم. در این سیر به تدریج ارتباط تسلسلی مفاهیم یاد شده با یکدیگر و نیز دیگر اصطلاحات رایج در عرفان مانند فنا و بقا، جبر و اختیار، جذبه و کشش و خلسه نیز نشان داده خواهد شد تا سرانجام به فهم معنای هنر از این طریق نائل شویم که آن نیز مفهومی متفاوت با هنرهای زیبا در اصطلاح امروزی دارد.
کلیدواژهها: بی خودی، بی خویشی، بی قراری، بی مرادی، مستی